«دختران امروز مادران نسل آینده هستند که اگر اطلاعات درستی درباره خودشان نداشته باشند یا این اطلاعات را از منابع نادرست به دست آورده باشند، بیشک در تربیت فرزندان و شناخت خودشان دچار مشکل خواهند شد.»
این جملهای است که آرینا حکیمزاده، نویسنده نوجوان محله اقبال لاهوری، میگوید. دختری که توانسته در چهاردهسالگی کتابی در زمینه بلوغ دختران به رشته تحریر درآورد. او علاوهبر اینکه در نویسندگی قلم توانایی داشته و علاقه فراوانی به کتاب و کتابخوانی دارد، در همین زمینه توانسته در سالهای 94و96مقام اول در مسابقههای کتابخوانی ناحیه6 را کسب کند. اما اینکه چطور ایده نوشتن کتاب
«بلوغ صورتی» به ذهنش خطور کرده موضوع مصاحبه ما با این دختر موفق است.
آرینا در مقطع هشتم مشغول به تحصیل است و علاوهبر اینکه توانسته در این سن کتابی منتشر کند در درسهایش هم شاگرد موفقی محسوب میشود. او در خانوادهای بزرگ شده که در آن به کتاب و کتابخوانی اهمیت داده شده است. او میگوید: مادرم از همان دوران کودکی برایم کتاب میخواند. همین امر سبب شد تا به کتابخوانی علاقهمند شوم. یادم میآید اولین مجموعه کتابی که خواندم مجموعه داستانهای10جلدی «آمبر براون» بود. خواندن این داستان برایم نقطه شروعی برای نوشتن و علاقهمندی به نویسندگی بود. البته کتاب تفسیر نمونه از آیتالله مکارم شیرازی را هم تا جلد7 خواندهام.
این نویسنده نوجوان سال سوم ابتدایی در کارگاه نویسندگی مدرسه شرکت میکند. او توضیح میدهد: در مدرسه هم بهترین انشاها را مینوشتم، هنگامی که اولیای مدرسه دیدند چند تن از دانشآموزان به نوشتن علاقه خاصی داریم برایمان در مدرسه کارگاه نویسندگی تشکیل دادند. در این کلاسها توانستم اصول نوشتن را یاد بگیرم. در سالهای بعد داستانهای کوتاهی مینوشتم اما هیچکدامشان را برای چاپ نفرستادم.
آرینا مانند تمام دختران همسن و سالش که دوران بلوغ را پشت سر میگذارند، با مشکلات این دوران روبهرو است. او میگوید: با دیگر دوستان و همسالانم که صحبت میکردم متوجه شدم آنها هم مانند من پرسشهای بیپاسخ و گاه اطلاعات اشتباهی دارند. همین موضوع فکرم را به خودش مشغول کرد، به کتابخانه مراجعه کردم و به دنبال کتابی گشتم که بتواند به همه پرسشهای یک دختر در آستانه سن بلوغ پاسخی بدهد اما چنین کتابی پیدا نکردم. به همین دلیل تصمیم گرفتم دست به کار شوم و کتابی در این زمینه تألیف کنم.
این دختر نویسنده تصمیمش را برای نوشتن کتاب با مادرش در میان میگذارد. آرینا میگوید: هنگامی که موضوع کتاب را با مادرم در میان گذاشتم اولین جملهاش این بود «کار خوبی میخواهی انجام بدهی، اما باید خیلی دقیق بنویسی و از منابع معتبری استفاده کنی، چون هزاران دختر در آینده به این کتاب مراجعه خواهند کرد و اگر اطلاعات اشتباهی در اختیار آنها بگذاری دیگر نمیشود تغییر داد و اصلاح کرد.»
هنگامی که موضوع کتاب را با مادرم در میان گذاشتم اولین جملهاش این بود «کار خوبی میخواهی انجام بدهی، اما باید خیلی دقیق بنویسی
مادرم موضوع را به پدرم گفت و او هم حمایتم کرد. بعد از امتحانهای خردادماه کارم رفتن به کتابخانه امام خمینی(ره) شده بود. برخی اطلاعات را هم در اینترنت جستوجو کردم. مرحله بعدی مرتبکردن مطالب و نوشتهها بود.
در نهایت کتابم در مردادماه تمام شد. پدرم کتاب را به ارشاد برد، کتاب را زیر نظر کارشناسان اصلاح و بعضی صفحههای کتاب را هر چند برایم سخت بود حذف کردم. در تمام این دوران حمایت عاطفی پدر و مادرم بسیار زیاد بود، گاهی از کاری که کرده بودم خسته میشدم اما آنها بودند که دلگرمی میدادند. در نهایت کتابم بهمنماه امسال به چاپ رسید.
آرینا چند نسخه از کتابش را وقف کتابخانههای محروم شهرستانها و کتابخانههای مساجد کرده تا دیگر دختران هم از این کتاب استفاده کنند. او درباره فصلهای کتابش میگوید: کتاب 10پرسش را مطرح میکند و در ادامه به همین پرسشها که درباره بلوغ، تغییرات جدید بدن، بهداشت، پیدایش احساسات جدید و... است پاسخ میدهد. تمام تلاشم را کردهام که دختران در سن بلوغ هر پرسشی که دارند در کتاب پیدا کنند.
این دختر نوجوان برخلاف دیگر همسن و سالهایش تلفن همراه شخصی ندارد و بیشتر وقتش را با کتاب خواندن میگذراند. او که این روزها مجموعه داستان کوتاه برای گروه سنی الف را در دست نوشتن دارد میگوید: این مجموعه کتاب در زمینه فرهنگ شهروندی و کتابخوانی است. در کتابخانهام بیش از 200جلد کتاب دارم و اگر بخواهم میتوانم با فروش آنها بهترین تلفن همراه را بخرم اما همواره به این فکر میکنم که فضای مجازی به گفته کارشناسان، فضای سالمی برای دریافت اطلاعات نیست، چرا بهترین ساعتهای عمرم را پای خواندن این مطالب بگذارم.